دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس...
جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۷ ب.ظ
شاید وقتی حافظ می گفت :
دردم از یار است و درمان نیز هم
کسی باور نمی کرد واقعا درد از یار باشد و درمان هم ازو
اما زندگی به نقطه ای می برد ما را که درک کنیم هیچ دردی به جز او نمی تواند ما را به درد آورد...
بهتر بگویم هیچ دردی نیست مگر اینکه بگوید نگاه کن به درد اصلی...
و هیچ درمانی هم نمی تواند به دردی که یار است پاسخ دهد جز خود یار...
حال برای رسیدن به این درمان باید چه کنیم؟
باید دل و جان را فدایش کنیم
و این است که حافظ می گوید :
دردم از یارست و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم
۹۴/۰۹/۱۳